تا قرن 19 م. مورّخان اغلب به تنظیم، ثبت و نگارش وقایع می پرداختند و توجه زیادی به بررسی علل، آثار و نتایج رویدادهای تاریخی نداشتند. همچنین، بیشتر تمرکز آن مورّخان بر بیان حوادث سیاسی و نظامی و شرح حال فرمانروایان بود و به مسائل و موضوع های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اهمّیتی نمی دادند.
برخی از وقایع نویسان به عنوان منشی در خدمت شاهان و حاکمان بودند و آنان را در مسافرت ها و جنگ ها همراهی می کردند. علاوه بر این، بعضی از مورّخان درباره ی به اسناد و مدارک دولتی دسترسی داشتند و میتوانستند از آنها برای ثبت و نگارش رویدادها استفاده کنند.
در دوره رنسانس (قرن های 16 تا 18 م.) در اروپا شیوه نوینی در تاریخ نگاری پدید آمد. اساس این شیوه بر سنجش دقیق منابع، استناد به اسناد و مدارک معتبر و دوره ای از داستان پردازی بود.
1) در این شیوه صرفاً به توصیف و شرح زندگانی و اقدامات فرمانروایان و امور سیاسی و نظامی محدود نمی شود؛ بلکه همه ابعاد زندگی پیشینیان (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و..) را در برمی گیرد.
2) در این شیوه صرفاً به ثبت و نقل رویدادهای گذشته بسنده نمی کند، بلکه زمینه ها، علل، نتایج و آثار گوناگون حوادث تاریخی را نیز بررسی و تجزیه و تحلیل می نماید.
3) در پژوهش های علمی تاریخ، از یافته های علوم و فنون مختلف مثل باستان شناسی، جامعه شناسی، فلسفه، جغرافیا، اقتصاد، زبان شناسی و گاه شماری استفاده می شود.
تاریخ بلعمی، تاریخ جهان گشای جوینی، ناسخ التّواریخ، تاریخ بیهقی، تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی، کارنامه اردشیر بابکان، تاریخ هرودت (یونانی) تاریخ جنگ های ایران و یونان (پروکوپیوس)، کورش نامه گزنفون (یونانی.)